بررسی مدل های ارزش گذاری دارایی های فکری شرکت های دانش بنیان
در اقتصاد امروز، دانش به عنوان مهمترين سرمايه، جايگزين سرمايه مالي و فيزيكي شده است. در طول عصر صنعت بهاي تمام شده داراييها، كارخانجات، تجهيزات و مواد خام بود كه براي موفقيت يك تجارت لازم بود اما در عصر اطلاعات اين استفاده موثر از سرمايهاي فکري است كه معمولا در موفقيت يا شكست يك مجموعه مؤثر است. بنابراين مديران نياز دارند كه بتواند اثر تلاشهاي مديريت دانش را بر عملكرد سازمان خود اندازه گيري كنند. اغلب شاخص هاي عملي مديريت دانش براي اندازه گيري دارايي هاي دانش يا سرمايه فکري متمركز هستند و فرض ميكنند كه خروجي مديريت دانش بر ميزان سرمايه گذاري سازمان موثر است. ارائه دارایی هاي دانشی موجب شناسایی شایستگی ها و قابلیت هاي ملی می شود که براي رشد اقتصادي، کسب مزیت رقابتی، توسعه انسانی و بهبود کیفیت زندگی ضروري خواهند بود. حداکثر سازی سود شعاری است که بر مبنای آن پارادایم ها، تئوریها و مدل های گوناگونی در عرصه نظام دانش در حوزه مدیریت و حسابداری عنوان شده است. بر مبنای این پیش فرض عناصری مورد توجه و تمرکز اندیشمندان قرار میگرفت که سیستم روابط را فقط بر مبنای حداکثر سازی سود تنظیم می نمود. از سال ۱۹۵۰ با پیدایش تفکراتی نو مبنی بر خلق ارزش، توجه و تمرکز بر پیاده سازی الگوهای ارزش در سازمان، توسعه روز افزون شبکه کسب و کار، افزایش رقابت و رشد ابزارهای تکنولوژی، مسیر مدیریت بنگاه های اقتصادی را به سمتی سوق می داد که دیگر ابزارهای مدیریت گذشته توان مقابله با صنایع در حال رشد و فضاهای جدید رقابتی را نداشت.
مدیریت دانش فرآیندی است که سازمان ها را دریافتن، گزینش، سازماندهی و انتشار و انتقال اطلاعات برای فعالیت هایی همچون حل مشکلات، یادگیری پویا، برنامه ریزی استراتژیک و تصمیم گیری یاری می دهد. در ابتدای عصر صنعتی شدن، سازمانها اثربخشی و کارایی و همچنین برتری رقابتی خود را از طریق اتوماسیون، کاهش ضایعات و حذف فرآیندهای اضافی افزایش دادند. ولی در حال حاضر و در عصر دانش و دانشکاری، سازمانها درصدد سازماندهی مجدد، جهت حذف مشاغل و نیروهای اضافی هستند. این جنبش از طریق مهندسی مجدد و مدیریت کیفیت فراگیر و مانند اینها انجام میشود که سازمانهای روانتری را به ارمغان میآورد. در اینجاست که نقش دانش و مدیریت دانش روشن می شود و سازمانها در پی تحقق و استفاده از مهمترین داراییهای ناشناخته و راکد خود به نام دانش برمی آیند. لذا مدیریت دانش در این راستا باید از سویی همراه با اثربخشی و کارایی باشد و از سوی دیگر باید بتواند به خوبی از عهده کسب، حفظ و نگهداری و انتشار دانش در سطح سازمان برآید. در سال ۱۹۶۲ چندلر در کتابی به نام استراتژی و ساختار استراتژی، استراتژی را وارد حوزه کسب و کار کرد، استراتژی که تا قبل از آن فقط در حوزه نظامی مطرح بود. اندروز در سال ۱۹۶۵ استراتژیهای کسب و کار را مطرح کرد و در سال ۱۹۷۰ مینتزبرگ و پورتر پدران استراتژی، مفاهیمی را مطرح نمودند که بر اساس آن مدیران علاوه بر توجه و تمرکز بر علایق سهامداران نگاهی نو به علایق و انتظارات ذینفعان دارند و بر اساس این مفهوم دیگر سازمان فقط به دنبال خلق ثروت برای سهامداران نیست بلکه به دنبال خلق ارزش برای ذینفعان خود میباشد. بیان استراتژی رقابتی توسط پورتر نظام اندیشه را به سمت ارزش آفرینی و ایجاد مزیتهای رقابتی هدایت نمود. توجه بر تمرکز، تمایز و ایجاد مزیتهای رقابتی ممکن نیست مگر با شناسایی و استقرار زنجیره ارزش مفهومی که پورتر بر آن توجه خاص دارد بهره گیری از عناصر زنجیره ارزش و غنی نمودن هر عنصر سازمانها را در خلق ارزش یاری میرساند (اشنایدر و سامکین، ۲۰۰۸). هرچند که سازمانهای انتفاعی، بکارگیری و توسعه ابزارهای مدیریتی و حسابداری جدید را زودتر از سازمانهای تحقیقاتی و سازمانهای غیرانتفاعی آغاز نموده اند، با این حال به نظر میرسد که اندازه گیری و مدیریت منابع دانش بنیان از ظرفیت بالای در سازمانهای تحقیقاتی برخوردار میباشد. چرا که مهمترین منابع آنها، داراییهای نامشهود میباشد و مهمترین خروجی آنها نیز دانش میباشد. همچنین سیستمهای حسابداری سنتی قادر نیستند تا اطلاعات شفف و روشنی را برای مدیریت استراتژیک منابع دانش بنیان و تصمیم گیری پیرامون سرمایه گذاری در این منابع ارائه نمایند.
مدیریت منابع انسانی یکی از عناصر کلیدی زنجیره ارزش مقولهای است که برای هر بنگاه اقتصادی میتواند مزیتی رقابتی محسوب گردد. منظر مالی درک خود را برمبنای کمی نمودن مفاهیم می شناسد آنچه لرد کلوین بیان میدارد وقتی از آنچه صحبت میکنید، بتوانید آن را به صورت کمی و عددی بیان نموده و اندازه گیری کنید، میتوانید درک مناسبی از آن بدست آورید. لذا سنجش موفقیت در عملکرد مدیران در میزان ارزش آفرینی سازمان در حوزه منابع انسانی مقوله ای است که دانش حسابداری میتواند پاسخگوی این نیاز باشد. بر مبنای این مفهوم همزمان با تحول در سیستمهای مدیریتی مفاهیم جدیدی رخ نمایانده است که توجه بر یکی از این مفاهیم عنوان پژوهش حاضر میباشد. سرمایه فکری علیرغم اینکه به سرمایه اشاره دارد، یک اصطلاح حسابداری یا اقتصادی نیست. برخی از نویسندگان این مفهوم را برای توصیف دانش و قابلیت دانایی یک موجودیت اجتماعی نظیر سازمان، اجتماع یا اقدام حرفهای به کار میبرند. امروزه توجه به سرمایه های فکری، رویکردی است که ابزار تحقق کارایی و کارآمدی را در اختیار مدیران میگذارد و از این رو مؤلفه های ناملموس مورد توجه شدید سازمان ها قرار گرفته است، علیرغم این میزان اهمیت، سرمایه فکری در سازمان ها به ندرت جایگاه خود را یافته است و تاکنون تعداد کمی از سازمانها برای اندازه گیری و مدیریت و گزارش دارایی های ناملموس خود تلاش کرده اند. از این رو پژوهش حاضر به دنبال بررسی مدل ها و روش های اندازه گیری و ارزیابی سرمایه فکری در سازمان و ارائه مدل بومی شده برای این منظور می باشد.